فمینیسم مارکسیستی (4)
برگردان میم حجری برگردان میم حجری

 


فمینیسم مارکسیستی
هایکه فریاف

 
6
تعلقات طبقاتی کجائی؟

• مسئله خودتنظیمی زنان چه نسبت به گروه اجتماعی خود، چه نسبت به طبقه خود، چه نسبت به جامعه خود، چه نسبت به اوضاع و احوال مشخص ـ گه چنین و گاه چنان ـ مسئله فمینیستی صرف نیست.

• آن را می توان برای تمامت فعالیت مارکسیستی ثمربخش ساخت.

• اینکه شعور طبقاتی در نئولیبرالیسم چگونه می تواند توسعه یابد و به عمل سیاسی منتهی شود، مسئله ای است که ظاهرا از سوی هر پژوهش مارکسیستی مطرح می شود.

• «پاشنه آشیل تئوری طبقاتی مارکسیستی این است که در آن پیوند میان موقعیت طبقاتی «اوبژکتیف» و شعور طبقاتی و عمل طبقاتی «سوبژکتیف» به اندازه کافی توضیح داده نشده است.» (هانس گونتر بل «طبقه و جنسیت» 2006)


زنان متعلق به قشر اجتماعی حاکم می توانند بدون کوچکترین دغدغه ای زنان دیگر را تحت استثمار قرار دهند و عملا منافع طبقاتی را بر منافع جنسیتی مقدم دارند.

• زنان به اصطلاح «غالب» (دومینانت) چنین کاری را حتی نشانه ایمانسیپاسیون می دانند.

• آنها اما در واقع، مناسبات استثماری وضع شده از سوی مردها و منحصر به مردها را بی اعتنا به تعلقات جنسیتی استمرار می بخشند، به جای اینکه زیر علامت سؤال قرار دهند و تار و مار سازند.

صدر اعظمه ای که تمامت سیاست داخلی را به مراد مرد خویش محول می کند و حل و فصل دشوارترین حقکشی های حقوقی در قانون اساسی را به عهده وزیر داخلی مرد می گذارد، چنین کاری نه حاکی از ایمانسیپاسیون، بلکه حاکی از حاکمیت طبقاتی است.


7
فمینیسم پست مدرن

• جامعه شناسی به نام فریقا هاوگ می نویسد:
• «فمینیسم پروژه ای برای تحول جامعه بود، تا زنان نیز بتوانند در آن زندگی حقوقمند و معامندی داشته باشند.
• این ادعا که با احقاق برابرحقوقی زن و مرد نمی توان به این هدف رسید، بلکه برای نیل بدان به تشکیل جامعه جدیدی نیاز داریم، سبب شده که پروژه فمینیسم رفته رفته کنار نهاده شود.»

موج دوم جنبش زنان که با جنبش به اصلاح سال های 1968 شروع شده بود و «پروژه» بزرگ نامیده می شد، ظاهرا شکست خورده است.
• یکی از مشخصات آن به چالش کشیدن کلونیالیسم (استعمار) بود.

• زن بطرز مبالغه امیزی «برده» تلقی می شد که اعتراض فمینیست های آفروآمریکائی را برانگیخت که آنهم به نوبه خود اعتراض مستدل فمینیست های اسیائی و آفریقائی را به دنبال داشت.


• اینها فقط اشاره به برخی از خطوط اختلاف نظر در این میان بود.


• به نظر کسی که بیرون گود ایستاده، چنین می آید که گویا زنان با یکدیگر بیشتر اختلاف دارند تا با مردها.


• اما قضیه از چه قرار است؟


• برای تحلیل این قضیه که چرا موج دوم فمینیسم بین المللی به قطرات بیشمار مجزا از هم تجزیه شده، بهتر است که نظری به پدیده «پست مدرنیسم» بافکنیم که بطور تمام اجتماعی وارد صحنه شده است.


• همان طور که من در مسئله شعور طبقاتی زنان پیشنهاد کردم که مسئله زنان را هم به مثابه مسئله فمینیستی و هم به مثابه مسئله مارکسیستی در نظر بگیریم، به همان سان هم پیشنهاد می کنم که نقد جنبش فمینیستی را در داربست کلی نقد از «پست مدرنیسم» انجام دهیم.

• بخش اعظم پژوهش فمینیستی امروزه در هر حال از بررسی آنچه که هست، آنچه که بود و نقد آنها تشکیل یافته است.

• در مجله آرگومنت شماره 281 مثال های زیادی در این مورد تحت عنوان «عناصر فمینیسم چپ نو» منتشر شده است.
• از این طریق شاید بتوان خود را کمتر در وضع موجود مقصر احساس کرد.

• شاخص مهم «پست مدرنیسم» که با پایان گرفتن دوره رونق سرمایه داری پدید آمد، نسبی قلمداد کردن بی کم و کاست کلیه ارزش ها، مفاهیم و هنجارها ست.


پست مدرنیسم در معماری، آمیزه ای از عناصر استیل های قدیمی با عناصر دلبخواهی از اینجا و آنجا را با هم ترکیب می کند و به مثابه «استیل» معماری جا می زند.

• با اعلام رسیدن به «پایان تاریخ»، فاتحه بلند بالائی بر تمایلات ایمانسیپاسیونی خلق های تحت ستم و بخش اعظم جمعیت کشور می خواند.
• جمله قصار «همه چیز نسبی است!» از عالی ترین سرمایه فکری حکایت می کند، ولی صرفنظر از هر نوع مسئولیت شناسی و هر نوع ذینفعیت را به دنبال می اورد.

• در عالم مباحث پست مدرنیستی، هر کس باید خود را به مثابه سوبژکت هر بار از نو کشف کند.


• بدین طریق، زن به معنی عام کلمه معنی خود را از دست می دهد.

زن فقط می تواند در زنان منفرد از خدیجه تا ربابه خلاصه شود.
• بدین وسیله، انسان ها می توانند خود را تا دل شان می خواهد تحقق کشکی و الکی ببخشند و از وفور آزادی سرمست شوند.
• مناسبات وابستگی از همه نوع، اما عملا دست نخورده می مانند.

• از سال 1980 و بلافاصله بعد از پایان آلمان دموکراتیک، هر روز انسان های بیشتری در لا به لای چرخ های ماشین بهره وری انسان ستیز سرمایه داری واپسین خرد و خراب می شوند ولی علیرغم احساس ذلت و ادبار روز افزون، قادر به نشان دادن مقاومت روشنفکرانه نیستند.

• به قول دکتر ورنر سپمن، «از آنجا که مکانیسم های موجد نابسامانی های اجتماعی ـ اقتصادی مورد بحث قرار نمی گیرند و علل بیگانه فرمائی و معضلات زندگی نا شناخته می مانند، اعتراض سمبولیکی می تواند براحتی در داربست تفکر سیستمگرا جاگذاری شود (یعنی به جای اعتراض راست راستکی و مقاومت، باد به غبغب انداخته می شود و ادای اعتراض درآورده می شود. مترجم)» (ورنر سپمن، «پایان انتقاد اجتماعی؟ پست مدرنیسم هم ایدئولوژی ـ هم واقعیت» 2000، ص 255)

8
جندر به جای زن

• کی دلش نمی خواهد مدرن باشد؟

• پست مدرنیسم
ما را بطور فرمال به سیلی از مفاهیم می بندد.

• مفاهیم زیر از آن جمله اند:
• تمام ارضی (گلوبال)
• دهکده (ویلج)
• خانواده ناتنی (خانواده ای که مرد و یا زن کودکی را از ازدواج دیگرش به همراه می آورد. مترجم)
• اطلاعسرگمی (اینفو تینمنت: تخلیصی از انفرماسیون و اینترتینمنت: اطلاع و سرگرمی)

• مفاهیمی که بحث درخور خود را طلب می کنند و مسائل منفرد را تا عرش مسائل اصلی اعتلا می بخشند، آن سان که زن جرئت حتی نمی کند، که واژه «زنانه» را بر زبان راند، بی آنکه فوری نسبیتی را وارد آن سازد و به بحث درباره کردوکار خویش در این زمینه بپردازد.

• ماجرا از این قرار بود و مشکل خاصی پیش نیامد.
• حتی «مسائل حیاتی زنان» بوسیله «جریان اصلی جندر» (جندر مین استریمینگ) جایگزین شد، در پرونده درخور قرار داده شد و فاتحه بلند بالائی برایش خوانده شد.

• (جندر مین استریمینگ برابرسازی جنسیت ها را ادر همه سطوح جامعه اعلام می کند.
• فرق جندر مین استریمینگ با سیاست مربوط به زنان ظاهرا این باید باشد که هر دو جنسیت در طرح برنامه ها دخیل باشند.
• این اصطلاح پست مدرنیستی را اتحادیه اروپا هم در قرارداد (1997 ـ 1999) در مورد برابرسازی اتحادیه اروپا بکار برد و بدین طریق همه اعضای اتحادیه اروپا برابرحقوق شدند. مترجم)

• «مین استریمینگ» پیشنهادی اتحادیه اروپا موجب بدتر شدن وضع زنان از دو نظر گردید:

1

• این امر منجر به از بین رفتن کامل مسئله زنان در سطح کمونها (ولایات) و ایالات شد.
• بدین طریق، دیگر از ارگان نظارت بر رعایت برابرحقوقی زنان، خانه زنان، نمایندگان زنان نشانی نماند.
ساختارهای حمایت از زنان از بین رفتند، بدون اینکه ساختارهای قابل قیاسی جای آنها را بگیرند.

2

• اجبار زنان به استعمال این مفاهیم نادقیق به هنگام استفاده از مطالب تحقیقی، تقاضای دریافت کمک مالی و کار در مراکز دانشگاهی در دستور روز قرار گرفت.
• به همین سان نیز روحیه مقاومت جنبش زنان و مردان همجنسگرا درهم کوبیده شد.
• نقش زنان و مردان همجنسگرا در امور دولتی برسمیت شناخته شد، بی آنکه بهبودی در زندگی آنها پدید آید.

• اشتباه دیگری هم وجود دارد که باید مورد بحث قرار گیرد و آن عبارت است از
فمینیسم و اروتیک

ادامه دارد


May 5th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي